در کتاب «با احترام از طرف زرافه»، زرافه مثل همیشه حوصلهاش سر رفته و دلش میخواهد دوستی داشته باشد که با او درد دل کند. برای همین، نامهای مینویسد و آن را به یک جای دور، یعنی آن طرف افق میفرستد. در آنجا یک دوستِ نامهنگاری پیدا میکند که اسمش پنگوئن است.
زرافه چیزی دربارهی پنگوئن نمیداند و نامههایش پر از سوال است. پنگوئن چه شکلی است؟ گردن پنگوئن کجاست؟
و به این ترتیب، نامه از افق تا افق میرود و برمیگردد.